ذهنت را آرام کن
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
  • تعداد بازدید: ۹۳۷

ذهنت را آرام کن

کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جست وجو کرد، آن را نيافت.

از چند کودک کمک خواست و گفت: هرکس آن را پيدا کند، جايزه می گيرد.

کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى به همراه ساعت از انبار خارج شد.

کشاورز متحير از او پرسيد: چگونه موفق شدى؟

کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آن را يافتم.

حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است...

agent نویسنده: محسن یوسفی

می پسندم (۴) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

از رحمانیت خدا سوءاستفاده نکنیم
از رحمانیت خدا سوءاستفاده نکنیم
مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد، به او می‌گفتند: گناه نکن! در جواب...

خلاصه دانش‌ها
خلاصه دانش‌ها
دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت: چرا به جای تحصیل علم،...

دعای هفتم صحیفه سجادیه (متن و صوت)
دعای هفتم صحیفه سجادیه (متن و صوت)
با توجه به سفارش مقام معظم رهبری در رابطه با خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه...

پندانه صورت زیبای ظاهر هیچ نیست - ای برادر، سیرت زیبا بیار
پندانه صورت زیبای ظاهر هیچ نیست - ای برادر، سیرت زیبا بیار
✍️ صورت زیبای ظاهر هیچ نیست       ای برادر، سیرت زیبا بیار اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ...

ارسال نظر برای «ذهنت را آرام کن»

برو بالا