#جستار
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
  • تعداد بازدید: ۱۰۵

#جستار

#جستار_بخوانیم

در آن خانه ی قدیمی، جایی که هر گوشه اش حکایت از داستانی داشت، صدای قدم هایی به گوش می رسید. صاحب خانه، که لباس هایش را به عجله روی صندلی انداخته بود، اکنون بازگشته بود. او با دست هایی پر از گل های رنگارنگ و خاکی که از باغ چیده بود، وارد شد. نگاهی به بالش انداخت و لبخندی زد؛ خاطرات شب گذشته هنوز در ذهنش تازه بود.

او گل ها را در گلدانی کنار پنجره قرار داد و به سمت فرش رفت. با دقت، بالش را برداشت و فرش را تکان داد. هر تار و پود فرش، داستانی از گذشته های دور را در خود داشت. او با احترام، فرش را صاف کرد و به سمت در باز رفت. نسیم خنکی از باغ وارد شد و او را به بیرون دعوت کرد.

با قدم هایی آهسته، به سمت باغ رفت. درختان سر به فلک کشیده و گل های رنگارنگ، منظره ای زیبا را پیش روی او گسترده بودند. او نفس عمیقی کشید و به یاد آورد که چگونه این باغ را با دستان خود پرورش داده بود. هر گل و گیاه، با هر برگ و شکوفه اش، بخشی از روح او بود.

زندگی در این خانه، با وجود تنهایی اش، پر از زیبایی و شور بود. هر روز، با هر طلوع و غروب، داستانی جدید را رقم می زد. و اکنون، با گل هایی که در دست داشت، داستانی دیگر آغاز می شد.

#لیلا_طاهری نژاد

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

برچسب ها:
می پسندم (۰) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

دلنوشته راز
دلنوشته راز
#دلنوشته  در زندگی، گاه به نظر می‌رسد سختی‌ها همچون صخره‌ای محکم سر راه ما قرار می‌گیرند،...

معرفی فروغ فرخزاد
معرفی فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ در تهران درگذشت. او در ۸ دی ۱۳۱۳ در...

معرفی کتاب /ماه الماس
معرفی کتاب /ماه الماس
#معرفی_کتاب  #ماه_الماس #ویلکی_کالینز #منوچهر_بدیعی   «ویلکی کالینز» نویسنده کتاب رمان ماه الماس است. او در این رمان، زوال اشرافیت و...

حضور
حضور
#دلنوشته  در این لحظات تنهایی و دل‌گرفتگی اگرچه دنیا دور و بی‌رحم شده است اما به...

ارسال نظر برای «#جستار»

برو بالا