مردی که مدام با چترش بر سرم می‌کوبید
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
  • تعداد بازدید: ۱۲۴

مردی که مدام با چترش بر سرم می‌کوبید

#معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم #مردی_که_مدام_با_چترش_بر_سرم_می کوبید #نویسنده_فرناندو_سورنتینو #ترجمه_شکیبا_غیاثی

من این کتاب را از سایت طاقچه خواندم که کتاب ١١ صفحه است. داستان از آن جا شروع می شود که مردی در پارک روی صندلی نشسته و یک مرد با چترش به سرش می کوبد و این کار را ادامه می دهد. ابتدا با او دعوا می کند و ضربات محکمی به او می کوبد، اما باز مرد بلند می شود و همچنان با چترش به او ضربه می زند. البته ضرباتش محکم نیست ولی آزار دهنده است. مرد با خودش فکر می کند، چگونه از شرش خلاص شود؟ به خانه می آید اما تا می خواهد در را محکم ببندد، مرد جلوی در را می گیرد و وارد خانه می شود و سپس همچنان با چترش به سر او می کوبد. خلاصه آخر داستان، دیگر مرد به ضربات او عادت کرده است و با خودش فکر می کند اگر یک روز با چترش به سرش نکوبد، چکار کند!

#برداشت_لیلا_طاهری_نژاد @Deaf_lyla https://splus.ir/ketabkhani_ktab

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

برچسب ها:
می پسندم (۰) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

معرفی منوچهر سلیمی
معرفی منوچهر سلیمی
#معرفی_مشاهیر_ایرانی  #منوچهر_سلیمی    زادروز منوچهر سلیمی، نویسنده‌ی ایرانی، ۱۵ اسفند ۱۳۰۷ در ساوجبلاغ بود. او در ۳۰ /مرداد...

حضور
حضور
#دلنوشته  در این لحظات تنهایی و دل‌گرفتگی اگرچه دنیا دور و بی‌رحم شده است اما به...

یک دقیقه با فرزندم
یک دقیقه با فرزندم
‍ #معرفی_کتاب #کتاب_بخوانیم #یک_دقیقه_با_فرزندم #کتاب_مخصوص_مادر #اسپنسر_جانسون #مترجم_سیمین_محسنی #نشر_نی #چاپ_سوم_١٣٧٣ داستان از آن‌جایی شروع می‌شود که زن...

شعر سپیده
شعر سپیده
#شعر #سپیده   بوی نم، بوی نفس‌های سپید نور لرزان، از پسِ شب، ناپدید   آسمان، رنگِ لطیفی از امید پرده‌ی شب،...

ارسال نظر برای «مردی که مدام با چترش بر سرم می‌کوبید »

برو بالا